زحمت مکش طبیب که این تب نمیرود بی شربت بنفشهٔ آن لب نمیرود تا بی ز مهر در دلم آنمه فکنده است تا تاب او ز دل نرود تب نمیرود بیمار عشق به نشود جز به وصل دوست این درد دل بناله یا رب نمیرود تا چند در فراق برم انتظار وصل آن روز خود نیامد و این شب نمیرود بار فراق چند تواند کشید دل این جان سخت بین که ز قالب نمیرود ساقی بیا و لب به لبم نه که این خمار از سر بغیر جام لبالب نمیرود عشق بتان وسیله عشق خداست لیک فیض از وسیله جانب مطلب نمیرود فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37743