اگر سوی شام ار بری میرود اجل آدمی را ز پی میرود دلا سازره کن که معلوم نیست کزین خاکدان روح کی میرود دی عمر آمد بهاران گذشت بهاران گذشتند و دی میرود بهر جا دلت رفت آنجاست جان سرا پای دل را ز پی میرود دل تو چه شخص و تنت سایه است بهر جا رود شخص فی میرود دل اندر خدا بند و بگسل ز خلق که آخر همه سوی وی میرود از آن روی دل در خدا کرد فیض که لاشیء دنبال شیء میرود فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37744