مراست دیدن روی تو بی‌نقاب لذیذ چنانکه تشنهٔ دو روزه است آب لذیذ بود لذیذ مرا در بهشت ذوق و صال چنانکه عابد صد ساله را ثواب لذیذ بود مراد تو ترک حساب ای زاهد مراست چون و چراهاش در حساب لذیذ مرا بروز قیامت پس از لقای حبیب بود جوار وی و پرسش و خطاب لذیذ ز حور و قصر بلوز و عسل مگوی که من جزاوم هیچ نباشد بهیچ باب لذیذ بود ز چشم خوش یار لذت مستیم چنانکه عامه را مستی شراب لذیذ از این جهان غم او انتخاب کردم من که نزد من غم او هست بیحساب لذیذ بود ز سینهٔ بربان خود مرا لذت چنانکه گرسنهٔ را بود کباب لذیذ نماند صحبت اصحاب را دگر فیضی مراست فیض‌ همین صحبت کتاب لذیذ فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37798