تجلی حسنه من معدن النور فدّک القلب منی دکه الطور حرزت صاعقا ثم استفقت رأیت الموت و الاحیا بلاصور تخرب فی هواه دار جسمی و لکن بیت قلبی فیه معمور و من ینظر الی آیات وجهه یجده مصحفّافی الحسن مسطور حوالی خده شعرات خضر کان المسک ممزوج بکافور و ما الخضراء شعرا حول فیه فراهم آمدهٔ گرد شکر مور نهنگ عشق دل را لقمهٔ کرد چو افتادم در این در یاری پر شور دموعی بحر و الهجران نیران من بیچاره غرق بحر مسجور ازینسان شعرها میگوئی ای فیض نویسد تا ملک بر رق منشور فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37820