برون آی و خورشید رخ بر افروز شب فرقت ماست مشتاق روز ز هجر تو تا چند سوزد دلم جمالی بر افروز و هجران بسوز فراق تو تاکی گهی وصل هم همه شب مده گاه شب گاه روز دلا وصل و هجران شب و روزیست گهی این گهی آن بساز و بسوز گهی مست شو گاه مخمور باش گهی پرده در باش که پرده روز چو زاهد ز مستیت پرسد بگو مرا جایز آمد ترا لایجوز بجو وصل دایم تو ای فیض ازو نهٔ قابل این سعادت هنوز فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37827