بکین غم فلک بر خواست امروز بیا ساقی که روز ماست امروز بگردان جام می دوران شادی است هوای ساغر و میناست امروز بگردش آر چشمان تو میناست لبانت ساغر صهباست امروز بخواب آمد مرا خورشید امشب فروغت بزم ما آراست امروز گران از بزم رفت و یار بنشست غم از جان و دلم برخواست امروز صفای سینها و بادهٔ صاف جدال محتسب بیجاست امروز قیامت قامتی از جای برخواست از آن قامت مرا فرداست امروز مشو غافل که در مژگانش ای فیض بقتل ما اشارتهاست امروز ز تو خنجر ز من بنهادن سر مرا عید و ترا اضحاست امروز فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37828