از سر کویت ای نگار میروم و نمیروم از بر و بوم این دیار میروم و نمیروم زد بجگر ز غمزه نیش راند مرا ز نزد خویش خسته جگر ز بزم یار میروم و نمیروم جان و دلم شکار کرد دورم از این دیار کرد بی دل و جان از این دیار میروم و نمیروم گر قدمی نهی به پیش باز کشم بسوی خویش نیست بدستم اختیار میروم و نمیروم روی دلم بزجر خست پای دلم بزلف بست خسته و بسته دلفکار میروم و نمیروم سوی من از حیا نظر میکند و نمیکند من ز ادای او زکار میروم و نمیروم گه بلقاش جان و دل میدهم و نمیدهم گاه ز خویش فیض وار میروم و نمیروم فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38021