ای بت خوش لقا بیا چشم نزار من به بین کلبهٔ من دمی درا ناله زار من به بین خون چکدم ز دیدها بر رخ زرد جا بجا سوی من آ بعزم سیر نقش و نگار من به بین شد همگی ز غصه خون از ره دیده شد برون غرقه بخون دل شدم جیب و کنار من به بین عشق ز دیده برد خواب از دل و جان گرفت تاب در جگرم نماند آب رونق کار من به بین داغ غم تو می‌برم بر سر تربتم بیا شعله داغ غم نگر شمع مرا ز من به بین فیض چو شکوه میکند با دل او چه کردهٔ آینه کن ز کار خود صورت کار من به بین هیچ وفا نمی‌کند غیر جفا نمی‌کند روی بما نمی‌کند لطف نگار من به بین فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38144