سوختم از جفات من حق وفا که همچنین ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین گویم اگر چسان روز جان ز تن از برم برون جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38150