چه شود گر تو شوی جان کسی شبکی سر زده مهمان کسی پیشت آرد ز دل و جان خانی بپذیری بکرم خوان کسی دل و جان اردل و جان آرد پیش ای فدای تو دل و جان کسی همه جانها بفدای تو شود که تو هم جانی و جانان کسی گر ملامت کندم واعظ شهر دل من نیست بفرمان کسی سخنی رفت ز خوبی گفتم آیتی آمده در شأن کسی ظلمت زلف تو کفر است و ضلال نور رخسار تو ایمان کسی خال و خط تو و روی چو مهت آیت و سورت و قرآن کسی میکند فیض نثارت چه شود بپذیری بکرم جان کسی فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38265