نیست در آخرزمان فریادرس جز صلاح الدین صلاح الدین و بس گر ز سر سر او دانسته‌یی دم فروکش تا نداند هیچ کس سینهٔ عاشق یکی آبی‌ست خوش جان‌ها بر آب او خاشاک و خس چون ببینی روی او را دم مزن کندر آیینه زیان باشد نفس از دل عاشق برآید آفتاب نور گیرد عالمی از پیش و پس مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3834