ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس زان که نیرزد کنون خون رهی یک لکیس گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس عاشقی آن صنم وان گه ترس کسی؟ یک دم و یک رنگ باش عاشق و آن گاه پیس؟ ای دل شکرستان از نمکش شور کن آب ز کوثر بخور خاک در او بلیس زود بشو لوح را زابجد این کاف و نون آن گه ای دل برو نقطه خالش نویس ای حسد موج زن بحر سیاه آمدی خشت گل تیره‌یی ز آب جهنم بخیس شمس حق و دین کشید تیغ برون از نیام ای خرد دوک سار تار خیالی بریس مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3837