بیمار غمت را، به جز از صبر دوا نیست صبرست، دوای من و دردا، که مرا نیست از هیچ طرف راه ندارم، که ز زلفت بر هیچ طرف نیست، که دامی، ز بلا نیست عشق است، میان دل و جان من و بی‌عشق حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست زاهد دهدم، توبه، ز روی تو، زهی روی هیچش، ز خدا شرم و ز روی تو حیا نیست مهری و وفایی که تو را نیست، مرا هست صبری و قراری که تو را هست مرا نیست سلمان ساوجی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38493