شنو پندی ز من ای یار خوش کیش به خون دل برآید کار درویش یقین‌‌‌ می‌دان مجیب و مستجاب است دعای سوخته‌ی درویش دل ریش چو آن سلطان بی‌چون را بدیدی غنی گشتی رهیدی از کم و بیش چو اسماعیل قربان شو درین عشق ولی را بنده شو گر نیستی میش چو پختی در هوای شمس تبریز ازین خامان بیهوده میندیش مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3861