همچنان مهر توام مونس جان است که بود همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند در فراق تو، ولی عهد همان است که بود کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار که فلان باز همان یار فلان است که بود؟ ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن یار با ما به عنایت نه چنان است که بود بود بر جان رخم داغ توام روز ازل وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون همچنان عشق تو را حکم روان است که بود از من ای جان شده‌ای دور و درین دوری نیز آن ملاقات میان تن و جان است که بود طره‌ات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را گو همان رند خرابات مغان است که بود سلمان ساوجی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38618