به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش وگر از غمزهٔ جادو برد ایمان رسدش لشکر دیو و پری جمله به فرمان وی اند با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش نوح وقت است که عشق ابدی کشتی اوست گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش جملگی تشنه دلان قوت ازو می‌یابند با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3874