دیدمش دوش رخ تراشیده گفتم ای جان و دل که روی تو خست گفت مشاطه بهر چشم بدان خالی از وسمه بر رخم می‌بست عرضم زانکه سخت نازک بود تاب وسمه نداشت خون برجست سلمان ساوجی : دیوان اشعار : قطعات : قطعه شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38827