در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
بیچهرهٔ خوش او در خوش هزار ناخوش
دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب میخور
خون چون می است جوشان بنشین شراب میچش
گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی
ای دل درین کشاکش بنشین و باده میکش
هفت اخترند عامل در شش جهت ولیکن
ای عشق بردریدی این هفت را از آن شش
گاهی چو آفتابم سرمایه بخش صد مه
گه چون مهم گذاران در عشق یار مه وش
گر منکری گریزد از عشق نیست نادر
کز آفتاب دارد پرهیز چشم اعمش
صدغ الوفاء حقا من فقدکم مشوش
وجه الولاء حقا من عبرتی منقش
القلب لیس یلقیٰ نادیک کیف یصبر؟
الاذن لیس یلقن حادیک کیف ینعش؟
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۶۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3891