ز دور دایره این محیط پرگاری نصیب من همه سرگشتگی است پنداری نشسته‌ام به کناری چو چنگ سر در پیش فتاده در پس زانو و می‌کنم زاری در آتشم چو زر از دوستان قلب دو رو ز بی زری همه از من نموده بیزاری ز بی زری است اگر چون چراغ بی روغن زمان زمان نفسی می‌زنم به دشواری برای تلخی عیش حسود و شادی دوست کنم به خون چو قدح رنگ چهره گلناری عزیز مصر وجودم، نیم اسیر کسی درین دیار از اخوان چرا کشم خواری سلمان ساوجی : دیوان اشعار : قطعات : قطعات : قطعه شمارهٔ ۱۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/38955