ندا رسید به عاشق ز عالم رازش که عشق هست براق خدای می‌تازش تبارک الله در خاکیان چه باد افتاد چو آب لطف بجوشید ز آتش نازش گرفت شکل کبوتر ز ماه تا ماهی ز عشق آن که درآید به چنگل بازش گرفت چهرهٔ عشاق رنگ و سکهٔ زر ز عشق زرگر ما و ز لذت گازش دران هوا که هوا و هوس ازو خیزد چه دید مرغ دل از ما؟ ز چیست پروازش؟ گهی که مرغ دل ما بماند از پرواز که بست شهپر او را؟ که برد انگازش؟ مگو که غیرت هر لحظه دست می‌خاید که شرم دار ز یار و ز عشق طنازش ز غیرتش گله کردم به خنده گفت مرا که هر چه بند کند او تو را براندازش مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3907