شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش چه باده‌هاست بتم را دران کدوی ترش به قاصد او ترش است و به جان شیرینش که نیست در همه اجزاش تای موی ترش هزار خمرهٔ سرکه عسل شده‌‌ست ازو که هست دلبر شیرین دوای خوی ترش زهای و هوی ترش‌های ماش خنده گرفت حلاوت عجبی یافت‌های و هوی ترش ترش چگونه نخندد به زیر لب چو شنید که جوی شیر و شکر شد روان به سوی ترش؟ ربود سیل وی‌‌‌ام دوش و خلق نعره زنان میان جوی عسل چیست آن سبوی ترش؟ پریر یار مرا جست کان ترش رو کو؟ خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش؟ شتاب و تیز همی‌رفت کو به کو پی من چرا کند شکرو قند جست و جوی ترش؟ گرفته طبلهٔ حلوا و بنده را جویان که تا ز جایزه شیرین کند گلوی ترش عجب نباشد اگر قصد او فنای من است همیشه شیرین باشد یقین عدوی ترش غلط مکن ترشی نی برای دفع تواست ز رشک چون تو شکاری‌‌ست رنگ و بوی ترش ز رشک جاه امیر است روترش دربان ز رشک روی عروس است روی شوی ترش هزار خانه چو زنبور پرعسل داری به جان تو که گذر کن ز گفت و گوی ترش مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3909