کل عقل بوصلکم مدهش
کل خد ببینکم مخدش
مست گشتم ز طعنه و لافش
دردیاش خوشتر است یا صافش؟
بصر العقل من جلالتکم
مثل الترک عینه اخفش
کر شوم تا بلندتر گوید
هر که او دم زند ز اوصافش
شارب الخمر کیف لا یسکر؟
صاحب الحشر کیف لا ینعش؟
زان دمی کو دمید در عالم
گشت پرگل ز قاف تا قافش
مسکن الروح حول عزته
مسکن لیس فیه یستوحش
اندرآید سپهر تا زانو
چو کشد بوی مشک از نافش
من اتاه الی الخلود اتیٰ
و انتهیٰ من مکانه المرعش
جان برید از جهان و عذرش این
کالفتی یافتم ز ایلافش
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3918