بیا بیا که تویی جان جان جان سماع بیا که سرو روانی به بوستان سماع بیا که چون تو نبوده‌‌ست و هم نخواهد بود بیا که چون تو ندیده‌‌ست دیدگان سماع بیا که چشمهٔ خورشید زیر سایهٔ توست هزار زهره تو داری بر آسمان سماع سماع شکر تو گوید به صد زبان فصیح یکی دو نکته بگویم من از زبان سماع برون ز هر دو جهانی چو در سماع آیی برون ز هر دو جهان است این جهان سماع اگر چه بام بلند است بام هفتم چرخ گذشته است از این بام نردبان سماع به زیر پای بکوبید هر چه غیر وی است سماع از آن شما و شما از آن سماع چو عشق دست درآرد به گردنم چه کنم؟ کنار درکشمش همچنین میان سماع کنار ذره چو پر شد ز پرتو خورشید همه به رقص درآیند بی‌فغان سماع بیا که صورت عشق است شمس تبریزی که بازماند ز عشق لبش دهان سماع مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3919