هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم خاریم و طربناک تر از باد بهاریم خاکیم و دلاویز تر از بوی عبیریم از نعره مستانه ما چرخ پر آواست جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم از ساغر خونین شفق باده ننوشیم وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند آیینه صبحیم و غباری نپذیریم ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم از شوق تو بی تاب تر از باد صباییم بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست ؟ جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم رهی معیری : غزلها - جلد اول : چشمهٔ نور گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39466