ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگر است چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست جز چشم دل که محو تماشای دیگر است این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است و آن گوهر یگانه بدریای دیگر است در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است امروز میخوری غم فردا و همچنان فردا به خاطرت غم فردای دیگر است گر خلق را بود سر سودای مال و جاه آزاده مرد را سر و سودای دیگر است دیشب دلم به جلوه مستانه ای ربود امشب پی ربودن دلهای دیگر است غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی آسودگی اگر طلبی جای دیگر است رهی معیری : غزلها - جلد دوم : ناآشنا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39488