دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید روشنی بخش حریق مه و خورشید نبود آتشی بود که از باده مستانه دمید چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید عقل کوته نظر آهنگ نظر بازی کرد تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید آتش انگیز بود باده نوشین گویی نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید رهی معیری : غزلها - جلد سوم : غزلها - جلد سوم : سوسن وحشی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39513