بی روی تو راحت ز دل زار گریزد چون خواب که از دیده بیمار گریزد در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود آسودگی از مرغ گرفتار گریزد از دشمن و از دوست گریزیم و عجب نیست سرگشته نسیم از گل و از خار گریزد شب تا سحر از ناله دل خواب ندارم راحت به شب از چشم پرستار گریزد ای دوست بیازار مرا هر چه توانی دل نیست اسیری که ز آزار گریزد زین بیش رهی ناله مکن در بر آن شوخ ترسم که ز نالیدن بسیار گریزد رهی معیری : غزلها - جلد چهارم : سرگشته گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39529