امروز روز شادی و امسال سال گل نیکوست حال ما، که نکو باد حال گل گل را مدد رسید زگلزار روی دوست تا چشم ما نبیند دیگر زوال گل مست است چشم نرگس و خندان دهان باغ از کرو فرو رونق و لطف و کمال گل سوسن زبان گشاده و گفته به گوش سرو اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل جامه دران رسید گل از بهر داد ما زان می‌دریم جامه به بوی وصال گل گل آن جهانی‌ست نگنجد درین جهان در عالم خیال چه گنجد خیال گل؟ گل کیست؟ قاصدی‌ست زبستان عقل و جان گل چیست؟ رقعه‌یی‌ست زجاه و جمال گل گیریم دامن گل و همراه گل شویم رقصان همی‌رویم به اصل و نهال گل اصل و نهال گل، عرق لطف مصطفاست زان صدر بدر گردد آن جا هلال گل زنده کنند و باز پر و بال نو دهند هرچند برکنید شما پر و بال گل مانند چار مرغ خلیل از پی فنا در دعوت بهار ببین امتثال گل خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه وار می‌خند زیر لب تو به زیر ظلال گل مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3972