شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال چشمه و سبزه مقام، شوخی و دزدی حلال ره زنی آن کس کند، کو نشناسد رهی خانه دغل او بود کو نشناسد جمال اهل جهان عنکبوت، صید همه خرمگس هیچ ازیشان مگو، تام نگیرد ملال دزد نهان خانه را، شاهد و غماز کیست؟ چهرهٔ چون زعفران، اشک چو آب زلال اشک چرا می‌دود؟ تا بکشد آتشی زرد چرا می‌شود؟ تا بکند وصف حال اشک و رخ عاشقان می‌کشدت که بیا پیشگه عشق رو، خیز زصف نعال زردی رخ آینه‌ست سرخی معشوق را اشک رقم می‌کشد بر صحف خط و خال این همه خوبی و کش، بر رخ خاک حبش تافته از ماه غیب پرتو نور کمال صبر کن این یک دو روز، با همه فرو فروز باز رود سوی اصل، باز کند اتصال مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3975