عمرک یا واحدا فی درجات الکمال قد نزل الهم بی‌یا سندی قم، تعال چند ازین قیل و قال؟ عشق پرست و ببال تا تو بمانی چو عشق، در دو جهان بی‌زوال یا فرجی مونسی، یا قمر المجلس وجهک بدر تمام ریقک خمر حلال چند کشی بار هجر؟ غصه و تیمار هجر؟ خاصه که منقار هجر، کند تو را پرو بال روحک بحرالوفا، لونک لمع الصفا عمرک، لولا التقی قلت ایا ذاالجلال آه زنفس فضول، آه زضعف عقول آه زیار ملول، چند نماید ملال؟ تطرب قلب الوری، تسکرهم بالهوی تدرک ما لا یری، انت لطیف الخیال آن که همی‌خوانمش، عجز نمی‌دانمش تا که بترسانمش از ستم و از وبال تذهل ارواحهم، تسکر اشباحهم تجلسهم مجلسا، فیه کؤوس ثقال جمله سوآل و جواب زوست و منم چون رباب می‌زندم او شتاب، زخمه که یعنی بنال تصلح میزاننا، تحسن الحاننا تذهب احزاننا، انت شدید المحال یک دم آواز مات، یک دم بانگ نجات می‌زند آن خوش صفات، بر من و بر وصف حال مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3985