هستی ما نظام ما مستی ما خرام ما گردش بی مقام ما زندگی دوام ما دور فلک بکام ما می نگریم و میرویم جلوه گه شهود را بتکدهٔ نمود را رزم نبود و بود را کشکمش وجود را عالم دیر و زود را می نگریم و میرویم گرمی کار زار ها خامی پخته کار ها تاج و سریر و دارها خواری شهریار ها بازی روزگارها می نگریم و میرویم خواجه ز سروری گذشت بنده ز چاکری گذشت زاری و قیصری گذشت دور سکندری گذشت شیوهٔ بتگری گذشت می نگریم و میرویم خاک خموش و در خروش سست نهاد و سخت کوش گاه به بزم نا و نوش گاه جنازه ئی بدوش میر جهان و سفته گوش می نگریم و میرویم تو به طلسم چون و چند عقل تو در گشاد و بند مثل غزاله در کمند زار و زبون و دردمند ما به نشیمن بلند می نگریم و میرویم پرده چرا ظهور چیست؟ اصل ظلام و نور چیست؟ چشم و دل و شعور چیست؟ فطرت ناصبور چیست؟ این همه نزد و دور چیست می نگریم و میرویم بیش تو نزد ما کمی سال تو پیش ما دمی ای بکنار تو یمی ساخته ئی به شبنمی ما به تلاش عالمی می نگریم و میرویم اقبال لاهوری : پیام مشرق : سرود انجم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39875