حلقه بستند سر تربت من نوحه کران دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران در چمن قافلهٔ لاله و گل رخت گشود از کجا آمده اند این همه خونین جگران ایکه در مدرسه جوئی ادب و دانش و ذوق نخرد باده کس از کارگه شیشه گران خرد افزود مرا درس حکیمان فرنگ سینه افروخت مرا صحبت صاحبنظران بر کش آن نغمه که سرمایه آب و گل تست ای ز خود رفته تهی شو ز نوای دگران کس ندانست که من نیز بهائی دارم آن متاعم که شود دست زد بی بصران اقبال لاهوری : پیام مشرق : حلقه بستند سر تربت من نوحه کران گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39916