حسرت جلوهٔ آن ماه تمامی دارم دست بر سینه نظر بر لب بامی دارم حسن می گفت که شامی نپذیرد سحرم عشق می گفت تب و تاب دوامی دارم نه به امروز اسیرم نه به فردا نه به دوش نه نشیبی نه فرازی نه مقامی دارم بادهٔ رازم و پیمانه گساری جویم در خرابات مغان گردش جامی دارم بی نیازانه ز شوریده نوایم مگذر مرغ لاهوتم و از دوست پیامی دارم پرده برگیرم و در پرده سخن میگویم تیغ خونریزم و خود را به نیامی دارم اقبال لاهوری : پیام مشرق : پیام مشرق : حسرت جلوهٔ آن ماه تمامی دارم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39936