خواجه ئی نیست که چون بنده پرستارش نیست بنده ئی نیست که چون خواجه خریدارش نیست گرچه از طور و کلیم است بیان واعظ تاب آن جلوه به آئینه گفتارش نیست پیر ما مصلحتاً رو به مجاز آورد است ورنه با زهره وشان هیچ سروکارش نیست دل به او بند و ازین خرقه فروشان بگریز نشوی صید غزالی که ز تاتارش نیست نغمهٔ عافیت از بربط من می طلبی از کجا بر کشم آن نغمه که در تارش نیست دل ما قشقه زد و برهمنی کرد ولی آنچنان کرد که شایسته زنارش نیست عشق در صحبت میخانه به گفتار آید زانکه در دیر و حرم محرم اسرارش نیست اقبال لاهوری : پیام مشرق : خواجه ئی نیست که چون بنده پرستارش نیست گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39951