نکته دان المنی را در ارم صحبتی افتاد با پیر عجم شاعری کو همچو آن عالی جناب نیست پیغمبر ولی دارد کتاب خواند بر دانای اسرار قدیم قصهٔ پیمان ابلیس و حکیم گفت رومی ای سخن را جان نگار تو ملک صید استی و یزدان شکار فکر تو در کنج دل خلوت گزید این جهان کهنه را باز آفرید سوز و ساز جان به پیکر دیده ئی در صدف تعمیر گوهر دیده ئی هر کسی از رمز عشق آگاه نیست هر کسی شایان این درگاه نیست «داند آن کو نیکبخت و محرم است زیرکی ز ابلیس و عشق از آدم است» رومی اقبال لاهوری : پیام مشرق : جلال و گوته گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/39973