ایکه ز من فزدوه ئی گرمی آه و ناله را زنده کن از صدای من خاک هزار ساله را با دل ما چها کنی تو که ببادهٔ حیات مستی شوق می دهی آب و گل پیاله را غنچهٔ دل گرفته را از نفسم گره گشای تازه کن از نسیم من داغ درون لاله را می گذرد خیال من از مه و مهر و مشتری تو بکمین چه خفته ای صید کن این غزاله را خواجهٔ من نگاه دار آبروی گدای خویش آنکه ز جوی دیگران پر نکند پیاله را اقبال لاهوری : زبور عجم : ایکه ز من فزدوه ئی گرمی آه و ناله را گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/40006