شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز پیر رومی گفت در گوشم که خیز آن حدیث شوق و آن جذب و یقین آه آن ایوان و آن کاخ برین با دل پر خون رسیدم بر درش یک هجوم حور دیدم بر درش بر لب شان زنده رود ای زنده رود زنده رود ای صاحب سوز و سرود شور و غوغا از یسار و از یمین یکدو دم با ما نشین ، با ما نشین زنده رود راهرو کو داند اسرار سفر ترسد از منزل ز رهزن بیشتر عشق در هجر و وصال آسوده نیست بی جمال لایزال آسوده نیست ابتدا پیش بتان افتادگی انتها از دلبران آزادگی عشق بی پروا و هر دم در رحیل در مکان و لامکان ابن السبیل کیش ما مانند موج تیز گام اختیار جاده و ترک مقام حوران بهشت شیوه ها داری مثال روزگار یک نوای خوش دریغ از ما مدار اقبال لاهوری : جاویدنامه : زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/40207