هر شب و هر سحر تو را، من به دعا بخواستم تا به چه شیوه‌ها تو را، من ز خدا بخواستم تا شوی از سجود من، مونس این وجود من خود بشد این وجود من، چون که تو را بخواستم در پی آفتاب تو سایه بدم، ضیاطلب پاک چو سایه خوردی‌‌‌‌‌ام، چون که ضیا بخواستم آهنی‌‌‌‌‌ام، ز عشق تو خواسته نور آینه آتش و زخم می‌خورم، چون که صفا بخواستم سوی تو چون شتافتم، جای قدم نیافتم پاک ز جا ببردی‌‌‌‌‌ام، چون ز تو جا بخواستم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4030