از نام اگر نگذری از ننگ برون آ ای نکهت‌گل اندکی از رنگ برون آ عالم همه از بال پری آینه دارد گو شیشه نمودارشو و سنگ برون آ زین عرصة اضداد مکش ننگ فسردن گیرم‌همه‌تن‌صلح شوی جنگ برون‌آ تا شهرت واماندگی‌ات هرزه نباشد یک‌آبله‌وار از قدم لنگ برون آ آب رخ گلزار وفا وقف‌گدازی‌ست÷ خونی به جگرجمع‌کن ورنگ برون آ تا شیشه نه‌ای سنگ نشسته‌ست به راهت از خویش‌تهی شوز دل تنگ برون آ بک لعزش پا جادة توفیق طلب‌کن از زحمت چندین ره و فرسنگ برون آ وحشتکدة ما و منت‌گرد خرامی است زین پرده چه‌گویم به چه آهنگ برون آ افسردگیی نیست به اوهام تعلق هرچند شررنیستی ازسنگ برون آ در نالهٔ خا‌مش نفسان مصلحتی هست ای صافی مطلب نفسی زنگ برون آ زندانی اندوه تعلق نتوان بود بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/40898