ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ چو بوی‌گل نفسی پای زن به‌رنگ برون آ فشار یأس و امید از شرار جسته نشاید به روی یکدگرافکن سر دو سنگ برون آ قدح شکسته به زندان هوش چند نشینی گلوی شیشه دودوری بگیرتنگ برون آ سپند مجمر هستی.ندارد آن همه طاقت نیاز حوصله کن یک تپش درنگ برو‌ن آ کسی به غفلت و آگاهی توکار ندارد هزاربار فرو رو به زیر سنگ برون آ سبکروان زکمانخانهٔ سپهر‌گذشتند تو نیز وام‌کن اکنون پر و خدنگ برون آ چو شیشه چندکشد قلقلت عنان تأمل ازبن بساط‌گلوگیر یک ترنگ برون آ بهار خرمی دهر غیر وهم ندرد دو روز سیرکن این سبزه‌زار بنگ برون آ مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/40899