ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ گاهی به رغم دانش‌، دیوانه هم برون آ تا ازگلت جز ایثار رنگی دگر نخندد سرتا قدم چو خورشید دست‌کرم برون آ تنزیه بی‌نیاز است از انقلاب تشبیه گو برهمن دو روزی محو صنم برون آ صدشمع‌ازین شبستان‌درخود زدآتش ورفت ای خار پای همت زینسان تو هم برون‌آ در عرصهٔ تعین بی‌راستی ظفر نیست هرجا به جلوه آیی با این علم برون آ شمع بساط غیرت مپسند داغ خفت سربازی آنقدر نیست ثابت‌قدم برون آ چون‌اشک‌چشم حیران بشکن‌قدم به‌دامان تا آبرو نریزی از خانه‌کم برون آ شرم غروراعمال آبی نزد به رویت ای انفعال‌کوثر یک جبهه نم برون آ بار خیال اسباب برگردن حیا بند تا دوش خم نبینی مژگان به خم برون آ اثبات‌شخص‌فطرت بی‌نفی‌وهم‌سهل‌است چون خامه چیزی ازخود باهر رقم‌برون آ بیدل زقید هستی سهل است بازجستن گر مردی اختیاری رو از عدم برون آ بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/40900