بود داغ من مردم دیدهٔ شب ز دود دلم موی ژولیدهٔ شب ز هر حلقهٔ طرهٔ اوست روشن به روی سحرحیرت دیدهٔ شب دل از طره رم‌کرد و شد صید رویش به صبح آشتی‌کرد رنجیدهٔ شب سیه‌بختی او ز مه غازه دارد بنازم به بخت نکوهیدهٔ شب فروغ سحرکابروی جهان است بودگردی از دامن چیدهٔ شب ز بیدل مپرسید مضمون زلفش چه خواند کسی خط پیچیدهٔ شب بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41015