چون در عدم آییم و سر از یار برآریم
از سنگ سیه نعرهٔ اقرار برآریم
بر کارگه دوست چو بر کار نشینیم
مر جمله جهان را همه از کار برآریم
گلزار رخ دوست چو بیپرده ببینیم
صد شعله زعشق از گل گلزار برآریم
بر دلدل دل چون فکند دولت ما زین
بس گرد که ما از ره اسرار برآریم
چون از می شمس الحق تبریز بنوشیم
صد جوش عجب از خم و خمار برآریم
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴۸۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4106