صفای آب به یاد غبار راه‌ کسی است حباب دیدهٔ قربانی نگا‌ه کسی است کنون سفیدی چشم‌ گهر یقینم شد کز انتظارکف بحر دستگاه کسی است بهار ناز ز جیب نیاز می‌بالد شکست موج همان سایهٔ‌ کلا‌ه کسی است زهی محیط ترحم‌ که موج گفتارش گهی نوید عطا، گاه عذرخواه ‌کسی است به این نشاط‌ که جوشید موج و آب به هم ز فیض مقدم خان طرب پناه‌ کسی است به روی آب نوشته‌ست کلک رأفت او درین قلمرو اگر نامه ی سیاه کسی است به نور طلعت او چشم بیدلان روشن که را توهّم مهر کسی و ماه‌ کسی است بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41257