حسودان را ز غم آزاد کردم دل گله‌ی خران را شاد کردم به بیدادان بدادم داد پنهان ولی در حق خود بیداد کردم چو از صبرم همه فریاد کردند چنان باشد که من فریاد کردم مرا استاد صبر است و ازین رو خلاف مذهب استاد کردم جهانی که نشد آباد هرگز به ویران کردنش آباد کردم درین تیزاب که چون برگ کاه است به مشتی گل درو بنیاد کردم فراموشم مکن یا رب ز رحمت اگر غیر تو را من یاد کردم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4128