ایا یاری که در تو ناپدیدم تو را شکل عجب در خواب دیدم چو خاتونان مصر از عشق یوسف ترنج و دست‌‌ بی‌خود می‌بریدم کجا آن مه؟ کجا آن چشم دوشین؟ کجا آن گوش کان‌‌ها می‌شنیدم؟ نه تو پیدا نه من پیدا نه آن دم نه آن دندان که لب را می‌گزیدم منم انبار آکنده ز سودا کزان خرمن همه سودا کشیدم تو آرام دل سوداییانی تو ذاالنون و جنید و بایزیدم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4131