جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی حرمتی همی‌کرد گفت اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدین جا نرسیدی. دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکسار اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش به نرمی دل بجوید دو صاحبدل نگهدارند مویی همیدون سرکشی و آزرم جویی و گر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند یکی را زشت خویی داد دشنام تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام بتر زانم که خواهی گفتن آنی که دانم عیب من چون من ندانی سعدی : گلستان : باب چهارم در فواید خاموشی : حکایت شمارهٔ ۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41415