من از عالم تو را تنها گزینم روا داری که من غمگین نشینم؟ دل من چون قلم اندر کف توست ز توست ار شادمان وگر حزینم به جز آنچه تو خواهی من چه باشم؟ به جز آنچه نمایی من چه بینم؟ گه از من خار رویانی گهی گل گهی گل بویم و گه خار چینم مرا تو چون چنان داری چنانم مرا تو چون چنین خواهی چنینم دران خمی که دل را رنگ بخشی چه باشم من؟ چه باشد مهر و کینم؟ تو بودی اول و آخر تو باشی تو به کن آخرم از اولینم چو تو پنهان شوی از اهل کفرم چو تو پیدا شوی از اهل دینم به جز چیزی که دادی من چه دارم؟ چه می‌جویی ز جیب و آستینم؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4145