مگردان روی خود ای دیده رویم به من بنگر که تا از تو برویم سبوی جسمم از چشمه‌ات پرآب است مکن ای سنگ دل مشکن سبویم تو جویایی و من جویان تر از تو که داند تو چه جویی من چه جویم؟ همین دانم که از بوی گل تو مثال گل قبا در خون بشویم منم ضراب و عشقت چون ترازو ازین خاموش گویا چند گویم زهی مشکل که تو خود سو نداری و من در جستن تو سو به سویم تو اندر هیچ کویی درنگنجی و من اندر پی تو کو به کویم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۳۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4163