نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست دل و دیده غوغای مستانه ایست ز دل ششجهت شیشه‌ها چیده‌اند جهان حلب خوش پریخانه‌ایست به هرگردبادی‌کزین دشت و در تامل کنی هوی دیوانه ‌ایست گر این است سنگینی خواب ما خروش قیامت هم افسانه ایست درین انجمن فرصت ما و من همان قصهٔ عشق و پروانه‌ایست قناعت به گوشت نگفت ای صدف که در جیب لب بستنت دانه‌ایست رفیقان تلاشی‌ که آنجا رسیم درین دشت دل نام و‌برانه‌ایست مباشید غافل ز وضع جنون به هر زلف آشفتگی شانه‌ایست ز تحقیق خود هیچ نشکافتیم سرم در گریبان بیگانه‌ ایست چو بید‌ل توان از دو عالم‌گذشت اگر یک قدم جهد مردانه‌ایست بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41799